برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آینده تان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید. اگر در مراحل اولیه آشنایی هستید فرصت مناسبی برای این کار است تا بعداً از ازدواج پشیمان نشوید.
در مطالب زیر سؤالات و نحوه پرسیدن آن را مطرح می کنیم:
سؤالات کلی خوب است ولی فایده آنها اندک هستند. مثلاً این سوالات :
– معیارهای شما برای ازدواج چیست؟
– نظر شما در مورد حجاب چیه؟
– شما در مورد اخلاق و ایمان چه نظری دارید؟
زیرا سوالات کلی حتماً جواب کلی دارد و جواب های کلی چون مبهم و ناشفاف هستند طرفین آن را بر اساس ذهنیات خود تفسیر می کنند و این مفهوم شناخت را با تحریف روبرو می سازد.
به جای سؤالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به سمت مصداق ها و مثال های عینی بکشانید، و با طرح مسئله ، فرد را در موقعیت قرار دهید
موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند.
به عنوان مثال بهتر است به جای این سوال کلی که نظرتان در مورد حجاب چیست؟
این سؤالات جزئی را بپرسید که:
آیا مانتو و مقنعه را حجاب می دانید؟
آیا روسری و لباس پوشیده مثل بلوز و شلوار حجاب هستند؟
آیا به نظر شما حجاب کامل برای خانم ها فقط چادر است؟
آیا دست دادن یک خانم را به اقوام نزدیک مثل پسر خاله یا پسر عمو را می پذیرید؟
وسؤالات دیگه از این دسته که تمرکزشان بر جزئیات هستند.
در بالا متوجه شدیم که سوالات نباید کلی باشد بلکه جزئی و قابل انعطاف باشد اکنون نوبت این مرحله است که بفهمیم سوالات جزئی را حول چه محورهایی تهیه کنیم.
بعضی از این محورها به شرح زیر می باشند:
الف) مسائل اعتقادی و اخلاقی:
این سوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید با طرح سوال های مناسب و ریز بررسی کنید که فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد مثل مسأله حجاب که قبلاً توضیح دادیم.
به این سؤالات دقت کنید:
آیا وقتی در درون و دلمان خدا رو قبول داریم و رفتار خوبی داریم، حتماً باید دقیقاً نمازمان را هم سر وقت بخوانیم، حالا اگر نخواندیم مشکلی پیش می آید؟
آیا آرایش خانم بیرون از منزل مشکلی ایجاد می کند؟
– با این موضوع موافقید که خانم ها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرانشان اجازه بگیرند؟
– چه وقت می شود دروغ گفت؟ دروغ مصلحتی چیست؟ چند تا مثال از دروغ های مصلحتی بزنید؟
ب- صفات شخصی و روانی:
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوءظن، زود رنجی، کج خلقی، تنهایی، ترس ها، سابقه های بستری و درمان و … جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شوند و با سوال و دقت در نشانه ها و علایم این اختلافات پی به مشکل ببرند.
همچنین صفاتی مثل خسیس بودن ( حسابگر)، ولخرج بودن( دست و دلباز)، بی خیال(اجتماعی بودن) منزوی و بی علاقه به تفریح ( اهل تفکر و مطالعه بودن)، پیگیر بودن(سمج)، سهل انگار نبودن( سخت گیر نبودن) و … جزء مسائلی هست که می تواند با مثال های عملیاتی پرسیده شوند. فراموش نکنید در سؤالات باید معادل مثبت صفات را که در پرانتز قرار دادیم بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلاً شما به فرد بگویید:
شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز؟
تا فرد هر کدام را که انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.
ج: سؤالاتی درباره ثبات فکری و احساسی فرد:
مثلاً: سؤالاتی را که متوجه شوید،آیااو شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یک بار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب درآمدش چیزی انداخته است؟
مثلاً یک آقای 30 ساله چه میزان تحصیلات دارد یا چه میزان سرمایه و تخصص … دارد؟
چون این فرد حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته و در ازای آن چه اندوخته است؟
( البته ممکن است این فرد 7 سال کارکرده و سرمایه خود را خرج درمان پدرش کرده و اکنون هیچ ندارد، ولی این فرد با ثبات است چون داشته هایش برای ما مهم نیست. بلکه گذراندن عمرش و ثباتش در کار و زندگیش برای ما مهم است)
– کسی که معلوم نیست جوانی خود را چه کرده، نه تحصیلاتش مشخص است نه سرمایه اش و نه هنر و تخصصش، این نقطه منفی در ثبات اوست.
د: انعطاف پذیری:
در این قسمت باید با طرح سوالاتی متوجه شویم این فرد تا چه حد در نظراتش خاصیت انعطاف و تغییر وجود دارد.
به این سوال توجه کنید:
اگر ما آماده شده ایم که رأس ساعت 18 به یک مسافرت برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده ، آدرس دقیق منزل ما را می خواهد که به میهمانی بیاید، در این هنگام شما چکار می کنید؟
نحوه پاسخ گویی به این سؤال مهم است نه خود جواب.
– اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم. ( این نشانه عدم انعطاف است)
– اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمایید( این هم نشانه عدم انعطاف است)
– در حالی که فرد منعطف به راه های دیگری به غیر از بله و خیر توجه دارد مثلاً می گوید:
– باید ببینیم سفر ما چقدر اهمیت دارد؟ آن فامیل کیست؟ ضرورت مهمانی او چیست؟ و …، یعنی بررسی همه جوانب!
نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده، دوستان و همکاران است یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در مقابل والدینش انعطاف نشان دهد، حتماً در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.
هـ) دوستان:
اگر بتوانید از طریق سوال یا تحقیق بر دوستان فرد احاطه پیدا کنید و مورد شناسایی قرار دهید مسائل زیادی در مورد همسر آینده خود متوجه خواهید شد.
سوالاتی از قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیادآن نشانه ی برون گرا بودن و تعداد کم آن نشان دهند? حساسیت، زود رنج بودن و درونگرا بودن است.)
سوال: با کدام دوستت صمیمی هستی و او چه خصوصیت جالبی دارد؟ ( پیش بینی اینکه، اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)
– با کدام دوستت ارتباط کمتری داری یااز او خوشت نمی آید؟ چه صفاتی دارد؟ ( این سوال از این نظر مهم است که اگر چنین خصوصیاتی دارید در زندگی با این فرد مشکل خواهید شد)
و) خانواده فرد:
سوالات دقیق از ویژگی های مختلف خانواده و تعلقات آنها، تحصیلات، فرهنگ، شغل، و فرزندان دیگر خانواده که ازدواج کرده اند و نحوه ارتباط عروس ها و دامادهای آنها با خانواده و …، نیز، به شناسایی شما نسبت به این خانواده بیشتر کمک می کند.
ز) میزان استقلال یا وابستگی فرد:
مثال هایی فرضی بزنید که مثلاً شما دوست دارید در شهر دیگری زندگی کنید؟
-پدر یا مادر شما توصیه هایی به شما دارند، شما باید چگونه با آنها برخورد کنید؟
– فکر می کنید هر چند روز یکبار باید به خانواده هایمان سر بزنیم
– یا سوال هایی از این دست که آیا پس از ازدواج مسافرت یا تفریح یکی از همسران را بدون طرف دیگر می پذیرد؟
ح) تقسیم وظایف و نقش زن و مرد:
شما می توانید با مثال کارهایی، که در خانواده هست را مطرح کنید و از طرفتان بخواهید که بگوید چه کسی این کارها را باید انجام بدهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل، نگهداری بچه، ادامه تحصیل، تفریجات و … .
ط) از برنامه ی تفریحات…
سرگرمی و سایر برنامه ها برای ارتباط درون خانواده شما باید متوجه شوید همسر آینده شما، خانواده را فدای کار می کند ، یا کار را فدای تفریحات و خوشگذرانی می کند یا…
ی) بیماری های جسمی، معلولیت ها و … در فرد و خانواده.
این مورد باید مستقیم سوال شود. خیلی ها در جلسات شناسایی دروغ نمی گویند، اما ملزم به این نیست که همه چیز را بگوئید. مثلاً اگر بپرسید شما بیماری مزمن یا حادی داشته اید؟ جواب صحیح می دهند، اما اگر نپرسی ضرورتی برای توضیح این موارد، نمی بینند ( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده تان در تصمیم گیری مؤثر است ).
ه) میزان انتظارات و توقعات از طرف مقابل:
سوالات این بخش یک دید کلی از روحیه شخص مقابل نیست به دیگران ومهم تر از آن نبست به همسر آینده به شما می دهد. مثلاً
شما چه انتظاراتی از همسر آینده تان دارید؟
دوست دارید همسرتان چه خصوصیات اسلامی داشته باشد؟
دوست دارید همسرتان چه خصوصیاتی نداشته باشد؟
در این بخش شما می توانید خطوط قرمز زندگیتان را برای فرد مقابل مشخص کنید و روی آن به توافق برسید. به عنوان مثال؛ خطوط قرمز زندگی من را دینم مشخص می کند یعنی حلال و حرام ها، واجبات و محرمات، جایی است که من از آنها نمی گذرم و با کسی تعارف نمی کنم! بگویید اگر کسی به من ثابت کند که اینکاری که انجام می دهم گناه است یا این کاری که نمی کنم واجب است این حرف را قبول می کنم.
دوستان عزیز به خاطر داشته باشید که قبل از ازدواج چشم هایتان را کاملاً باز کنید تا بعد از آن را ببندید و با آسایش و آرامش خیال، به زندگی ادامه دهید.
اول این که...هوای پایتخت با ایستادن شاخص ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون روی عدد 148 در آستانه هشدار قرار گرفت.
دوم این که...ممکنه این خبر قدیمی باشه ولی؛طبق یه روزنامه این عکس های پایین که نشون داده شده نحوه دست دادن اولاند رو با روسای جمهور مختلف کشور ها نشون داده.
و سوم این که:عکس های مراسم شب هفتم مادر دکتر ظریف...قضاوت نکنید ولی ببینید.
شمندان با مطالعه و تحقیق توانستند لوگوی پپسی را رمز گشایی کنند
پرداخت هر پنی برای حفظ اسراییل است
Pepsi = pay each penny save Israel
با روشن شدن این دشمنی آشکار و رو شدن دست لابی های صهیونیستی شرکت های
ایرانی هم ساکت ننشسته ودر حرکتی هماهنگ به تشریح نام خود پرداختند تا مشت
محکمی
باشد بر دهان اسراییل جنایتکار
پفک نمکی = پایمردی فلسطین،کابوس ناگوار ملت کینه توز یهود
تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست
شادنوش = شکست اسرائیل دربرابرنیروی ولایتمدار شیعیان
در این باره ، دو نکته بسیار حائز اهمیت است:
1 - بعد از دستگیری بابک زنجانی ، برخی این نکته را بیان می کنند که او ، یک سرمایه دار و کار آفرین بود و این گونه برخوردها ، امنیت سرمایه گذاری در کشور را به مخاطره می اندازد.
واقعیت این است که اگر در این باره روشنگری نشود ، قطعاً این دستگیری می تواند علامت منفی به جریان نه چندان مناسب سرمایه گذاری در کشور شود و لذا مهم تر از دستگیری بابک زنجانی ، روشنگری مستند درباره نوع کارهای وی است تا مردم بدانند کسی که دستگیر شده ، نه از رهگذر نبوغ سرشار اقتصادی بلکه از طریق برخی زد و بندها توانسته است به این حجم از ثروت برسد.
البته تا پرونده قضایی وی به رأی نهایی نرسیده نمی توان درباره اش قضاوت کرد ولی اطلاعاتی که به عنوان رسانه کسب کرده ایم نشان می دهد که در این ماجرا با یک ثروتمند کار آفرین مواجه نیستیم بلکه بابک زنجانی بخشی از یک جریان ناسالم اقتصادی بوده است که از بخت بد، دست او رو شد و دیگران هنوز پشت پرده مانده اند.
اگر بابک زنجانی ، یک ثروتمند کار آفرین بود که از راه های قانونی ثروتمند شده و در این راه ، خطاهایی هم داشت ، می شد آن خطاها را به دیده اغماض نگریست و با حداکثر مدارای قانونی با او برخورد کرد.
اما اگر بابک زنجانی ، ثروت نجومی و چند میلیارد دلاری اش را از زد و بند و فساد به دست آورده باشد ، آیا می توان او را سرمایه دار کارآفرین نامید و از این رهگذر خواستار حمایتش شد؟!
می گویند بابک زنجانی به ایران کمک می کرده تا تحریم ها را دور بزند! اما واقعیت این است که بابک زنجانی ،خود ایران را دور می زده و نفت را می فروخته و پولش را به خزانه باز نمی گردانده است. مشخص است که هر کسی که کشتی کشتی نفت بگیرد و بفروشد و پولش را بازنگرداند، میلیاردر می شود و می تواند با زد و بندهای بعدی با همین پول ، دهها و صدها شرکت موجود را در قالب خصوصی سازی تملک کند و بعد بگوید که من به این همه آدم حقوق می دهم!
همین ماجرای آخر او که به سبک و سیاق عملیات مالی اش در دولت قبل صورت گرفت و به جای پول نفت ، چند سند جعلی تحویل کشور داد، اثبات کننده همین ادعاست که برای اولین بار ، جزئیات ماجرا توسط عصرایران منتشر شد (اینجا).
بنابراین در این ماجرا ، با یک کارآفرین و سرمایه دار طرف نیستیم، بلکه قضیه این است که کسی در سال های اخیر به جریان هایی در بدنه دولت و مجلس وصل شده و تا توانسته به روش های مختلف، بیت المال را غارت کرده است. در واقع ، او بر خلاف همه سرمایه داران و کارآفرینان در ایران و جهان - که بسیار هم قابل احترام اند - نه تنها چیزی بر جامعه نیفزوده ، بلکه در این سال ها از آن ارتزاق کرده است.
2 - همان طور که در سطور فوق ذکر شد ، بابک زنجانی این ثروت میلیاردی را به تنهایی کسب نکرده است بلکه او شرکاری جرمی داشته که با توجه به ارقام ثروتی که اندوخته ، باید بسیار هم دانه درشت بوده باشند و الا چگونه می توان بدون حمایت های بسیار بسیار ویژه ، در مدتی کمتر از یک دهه ، از فروشندگی پوست گوسفند به این وضعیت رسید؟
به گفته خود زنجانی ، او 13.5 میلیارد دلار ثروت دارد که اگر فرض را بر این بگذاریم که این ثروت از زمانی که وی سرباز بانک مرکزی بوده (به ادعای خودش) ،کسب شده ،او توانسته در هر روز ، به طور متوسط 2 میلیون و 650 هزار دلار کسب کند ( روزی حدود 8 میلیارد تومان به قیمت امروز دلار)!
هر انسان عاقلی می تواند این سوال منطقی را به طور جدی مطرح کند که کدام کسب و کار در ایران حتی روی کاغذ امکان این همه درآمد زایی را دارد؟ و این در حالی است که هزاران تاجر موفق ایرانی که بسیار هم باهوش تر و مجرب تر و کارکشته تر از امثال بابک زنجانی هستند ، در کشور وجود دارند و اگر واقعاً چنین امکانی وجود داشت ، پیش تر از زنجانی و زنجانی ها ، از این راه می رفتند. اما شگفت اینجاست که در دوران 8 ساله دو دولت گذشته ، مه آفریدها و بابک زنجانی ها و نظایر این ها ، ناگهان سر بر می آورند و یکی از گاوداری و دیگری از پوست گوسفند فروشی به قله های ثروت می رسند و انگار در گاو و گوسفند رازهایی نهفته است اما واقعیت این است که راز این ثروت نامشروع ، نه در "دام" ، که در "آدم" هایی است که زنجانی ها را حمایت می کردند و عقلاً حمایت هایشان نیز بر اساس منافع خودشان بوده است و الّا اینان که در حق زنجانی و امثال او ، نذری نداشته اند.
زنجانی ، کارگزار جریانی بوده است که به نام خود و به کام آن جریان و آدم هایش کار می کرده و پروژه ها را پیش می برده است. تبهکاران "یقه سفید" ، که صاحبان منصب در جاهایی مانند دستگاه های دولتی و مجلس هستند ، برای آن که خلاف های مالی شان را محقق کنند ، از افرادی گمنام استفاده می کنند که اگر هم روزی ماجرا برملا شد ، ردی از اینان نباشد و آن افراد غیرسیاسی که ای بسا در این زد و بندها ، به نان و نامی هم رسیده اند ، به دام بیفتند.
این روش ، کار را بر دستگاه های نظارتی و قضایی بسیار سخت می کند ولی واقعیت این است که تا با این "دانه درشت های یقه سفید ظاهرالصلاح" برخورد نشود و تنها به فردی به نام بابک زنجانی بسنده و شدیدترین برخورد هم با او بشود ، گره از کار ملک و مردم باز نخواهد شد و تنها نام ها عوض خواهد شد؛ دیروز مه آفرید امیر خسروی ، امروز بابک زنجانی و فردا نامی دیگر ... و این در حالی است که مشکل ، در نام ها نیست بلکه در نان هایی است که از سفره مردم توسط یقه سفیدها و به دست کارگزاران شان دزدیده می شود.
قوه قضاییه ، که با دستگیری بابک زنجانی ، اقدامی نکو انجام داد ، باید کار نیکش را با دستگیری عوامل پشت پرده داستان بابک زنجانی تکمیل کند چه آن که همان گونه که در یادداشت پیش نوشتیم کارگردان بسیار مهم از بازیگر است؛ آیا قوه قضاییه ، این بار سراغ کارگردان ها خواهد رفت یا به بازیگران و سیاهی لشکرها بسنده می کند.
مردم منتظرند.
+ دیر شده... خیلی خیلی دیر... برای برقص درآوردن واژه های قلم..
+ رهبر من طلایه دار دشت کربلاست..
+ تنهاست علی ... یار وفادار کجاست !؟ پس کو مالک ... میثم تمّار کجاست !؟ صفین دارد دوباره جان می گیرد اینَ عمّار ... آه عمّار کجاست !؟
+ کاش پایان ِ یکی ازاین روزها شب نباشد... تو باشی . . .
+ خاکیان بالاتراز افلاکیان می ایستند ***عشق از انسان چه موجود عجیبی ساخته ست . . .
+ عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت ..........چه سخن ها که خدا با من تنها دارد
+ در سجده هنوز با تو سرسنگینیم ....وابسته ی این زندگی رنگینیم ....... دیوار وضو خانه پراز آینه است ......این است که در نماز هم خودبینیم!
+ مرا که می شناسی...خودمم...کسی شبیه هیچ کس! کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی.. شبیه پست هایم هستم.. شاد گاهی غمگین مهربان صبور کمی هم بهانه گیر اگر نوشته هایم را بیابی من همان حوالی ام... شبیه باران پاییزی..از فاصله دور..وبه عشق نزدیک.. شاید تو... هیاهوی قلبم باشی... شنیده نمی شوی.. اما من تو را نفس می کشم...
+ هرگــــاه یک نـگــــاه به بیــگـــانـــه می کنی خون مرا دوباره به پیمــانـــه میکنی گفتی به من نصیحــت دیوانگـــان مکن! باشد، ولی نصیـــحت دیوانـــه میکنی ای عشق سنگـــدل که به آیینـــه سر زدی در سینهی شکستـــهدلان خـانـــه میکنی؟ بر تن چگـــونه پیلـــه ببافـم که عـــاقبـت چون رنگ رخنـــه در پر پروانــــه می کنی..
+ خون مرا به چه غزل؟؟ به پای توست..