خاطرهگویی و شوخطبعی سردار شهید شاطری در جمع دوستان ایرانی و همراهان لبنانیاش همیشه زبانزد بود تا آنجا که در نبود چند روزهاش، دلشان میگرفت و منتظر بازگشتش بودند؛ دیداری که اینبار فقط در قیامت ممکن میشود.
اینک در ادامه ادای دین خود به سردار مجاهد، شهید شاطری، فایل صوتی خاطرهگویی و مجلسگرمی این سردار رشید اسلام را منتشر میسازد.
سردار شاطری یکی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود که در طول سالهای جنگ تحمیلی با تمام وجود در حوزههای مهندسی جنگ فعالیت داشت.
وی همچنین به عنوان یک سرباز ولایتمدار و گوش به فرمان امام و رهبر، در سالهای اخیر نیز به بازسازی مناطق آسیبدیده لبنان در جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی مشغول شد که این امر سرمنشأ بسیاری از خیرات و برکات برای مردم مظلوم لبنان بود.
این سردار رشید اسلام در مسیر دمشق به بیروت به منظور انجام کارهای ستاد بازسازی، به دست حامیان و مزدوران رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
این شهادت مزدی بود که سردار شاطری بعد از عمری مجاهدت و ممارست در راه خدا و احیای ارزش های اسلامی و نیز خدمت به مردم مظلوم و مستضعف لبنان از خداوند تبارک و تعالی گرفت و امیدواریم شفاعت ایشان در روز قیامت نصیب حال ما نیز شود.
مراسم تشییع سردار شهید حاج حسن شاطری روز جمعه هفته گذشته باشکوه خاصی در شهر شهیدپرور و ولایتمدار سمنان برگزار شد و هزاران نفر از مردم استان سمنان از میدان سعدی (معراج شهدا) به سمت میعادگاه نماز جمعه و گلزار شهدای سمنان این شهید بزرگوار را تشییع کردند.
+ دیر شده... خیلی خیلی دیر... برای برقص درآوردن واژه های قلم..
+ رهبر من طلایه دار دشت کربلاست..
+ تنهاست علی ... یار وفادار کجاست !؟ پس کو مالک ... میثم تمّار کجاست !؟ صفین دارد دوباره جان می گیرد اینَ عمّار ... آه عمّار کجاست !؟
+ کاش پایان ِ یکی ازاین روزها شب نباشد... تو باشی . . .
+ خاکیان بالاتراز افلاکیان می ایستند ***عشق از انسان چه موجود عجیبی ساخته ست . . .
+ عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت ..........چه سخن ها که خدا با من تنها دارد
+ در سجده هنوز با تو سرسنگینیم ....وابسته ی این زندگی رنگینیم ....... دیوار وضو خانه پراز آینه است ......این است که در نماز هم خودبینیم!
+ مرا که می شناسی...خودمم...کسی شبیه هیچ کس! کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی.. شبیه پست هایم هستم.. شاد گاهی غمگین مهربان صبور کمی هم بهانه گیر اگر نوشته هایم را بیابی من همان حوالی ام... شبیه باران پاییزی..از فاصله دور..وبه عشق نزدیک.. شاید تو... هیاهوی قلبم باشی... شنیده نمی شوی.. اما من تو را نفس می کشم...
+ هرگــــاه یک نـگــــاه به بیــگـــانـــه می کنی خون مرا دوباره به پیمــانـــه میکنی گفتی به من نصیحــت دیوانگـــان مکن! باشد، ولی نصیـــحت دیوانـــه میکنی ای عشق سنگـــدل که به آیینـــه سر زدی در سینهی شکستـــهدلان خـانـــه میکنی؟ بر تن چگـــونه پیلـــه ببافـم که عـــاقبـت چون رنگ رخنـــه در پر پروانــــه می کنی..
+ خون مرا به چه غزل؟؟ به پای توست..